مارالمارال، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

مارال جونم

پست ثابت

سلام . حال و حوصله ندارم . شاید دیگه اینجا نیام .

همگی شاد و پیروز باشید.

هجدهم

سلام زیاد حال و حوصله نوشتن ندارم فقط اومدم اینجا تا شاید با تایپ کردن توی یه دنیای دیگه یکم دلامون آروم بگیره . دایی جون مارال که فعلا سربازه حین ماموریت امروز صبح تصادف کرده ، تنهایی توی شهر غریب به ما هم خبر نداده خودش با آمبولانس بردن بیمارستان و... ما ظهر خبردار شدیم . مامان و بابام سریع رفتن و شکر خدا الان پیشش هستن . نمیدونم چی میشه اگه بتونم شاید آخرهفته برم . نمیدونم . با مارال نمیشه . اصلا نمیدونم . خدا رو صدهزار مرتبه شکر که اتفاق ناجورتری نیفتاده . انگشتای پاش شکسته و فعلا زانوهاش متورمه . دعاکنید همه چیز به خیر و سلامتی بگذره . انشاا... دیگه واسه خبرای بد نت نیام . و اما... خدایا انگار تمومی ندار...
5 ارديبهشت 1393

هفدهم

سلام ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) به همه مبارک . مارال جون بااین "دد" گفتناش حسابی ... http://www.8pic.ir/images/09516947846356234875.jpg چهارشنبه و پنجشنبه رفتیم مشهد ، دایی مارال جون نصف روز مرخصی داشت وهمین باعث شد همگانی بریم دیدنش! روز جمعه هم که هشت صبح حرکت کردیم و ساعت ده شب رسیدیم خونه !! راه سه ساعتی چهارده ساعت طول کشید ! آخه جدیدا نمیشه مارال جونو زیاد توماشین نگهداشت (مگه خواب باشه) وقتی بیرونو نگاه میکنه اینقدر ذوق میکنه که مجبور بشی پیادش کنی تایکم بچرخه http://www.8pic.ir/images/05589949571599778511.jpg شهربازی نیشابور لوازم بازی زیادی واسه زیر ده سال داره (چون پارک ملت نتونست بازی کنه) http://www.8pic.ir/imag...
30 فروردين 1393

شانزدهم

سلام پنج روز فرنی مارال جون تموم شد و از امروز حریره ی بادوم به فرنی اضافه میشه ، چهار وعده در روز و هر وعده چهار تا پنج قاشق مربا خوری. این برنامه تاپنج روز ادامه داره تا بعد برسیم به سوپ ماهیچه . و اما... مارال جون جدیدا خیلی اهل گردش شده و مدام بهانه ی "دد" میگیره ، تاجاییکه شبها باید نیمساعتی با ماشین دور بزنیم تا بخوابه . اینقدر میگه "دد" تا بالاخره مجبور میشی ببریش ، حالا هرساعتی که خانوم امر کنن   http://www.8pic.ir/images/51638629480507806869.jpg   باید صبح ها ببرمش اطراف خونه دور بزنیم. امروزم که جمعه س از صبح پارک سلامت و پارک ارم بود.   http://www.8pic.ir/images/76730994500199836947.jpg باید ...
22 فروردين 1393

پانزدهم

سلام شنبه شانزدهم فروردین مارال جون شش ماهه شد ، صبح رفتیم دوتا واکسن زد! حسابی گریه کرد و اومدیم خونه هم حسابی تب کرد. قطره استامینوفن هرچهار ساعت خورد تاشب یکم تبش اومد پایین. تصمیم داشتم تولد نیم سالگی واسش بگیرم اما اینقدر حالش گرفته بود که فقط یه کیک کوچولو خریدم و مهمونی گرفتنو گذاشتم واسه جشن یکسالگیش انشاا...   http://www.8pic.ir/images/86667463509948144061.jpg   http://www.8pic.ir/images/55843719719764039987.jpg   واسه شمع خریدن کلی فروشنده ی قنادی بهمون خندید! آخه با صفر و یک و پنج میخواستم شمع نیم درست کنم!!      http://www.8pic.ir/images/108604191153395...
17 فروردين 1393

چهاردهم

سلام چون امسال اولین سیزد به در مارال جونیه و چهارروز تعطیله تصمیم گرفتیم از دوازده تا پانزده به در بریم! روز اول از نیشابور شروع شد که البته اینبار مثل مشهد مارال رانندگی نکرد و کنار نشسته بود : http://www.8pic.ir/images/82846680378910319899.jpg بین نیشابور تامشهد (البته نرسیده به قدمگاه) حدود یازده کیلومتر فرعی هست تابرسی به بوژان. منطقه ای تقریبا ییلاقی که مشابه جاده ی طرقبه-عنبران ، مشهد هست. بعداز اتمام جاده دوساعتی پیاده روی داره تا یک آبشار خیلی بزرگ که مافقط عکساشو دیدیم چون با نی نی نمیشه رفت http://www.8pic.ir/images/64626300621139071216.jpg بعد ازونجا رفتیم دررود : http://www.8pic.ir/images...
16 فروردين 1393

سیزدهم

سلام سال نو به همه مبارک . امسال بعداز تحویل سال با مارال جونی رفتیم خونه ی بابام و فرداصبح یعنی اول فروردین نود و سه حرکت کردیم سمت مشهد . هم زیارت هم دیدوبازدید . و اما مسیر برگشت : http://www.8pic.ir/images/74092152301890765920.jpg توی تقویم خدا امسال بهمن ماه و فروردین جاشونو باهم عوض کرده بودن و برف خوشگلی اومد که جمعه شب مارو خونه نشین کرد . جمعه و شنبه مشهد بودیم و ازونجا که آقای همسر خسته شده بود مسیر برگشت مارال جون رانندگی کرد: http://www.8pic.ir/images/47368392042282272871.jpg توی مسیر گوشه و کنار جاده همه واستاده بودن واسه برف بازی : http://www.8pic.ir/images/48020948425888475995.jpg ...
5 فروردين 1393

دوازدهم

سلام امسال اولین چهاشنبه سوریه مارال جون بود اما متاسفانه چون ترسیدم تنها کنار آتیش بزارمش اینه که عکسها همه خانوادگی شد و نمیتونم اینجا بزارم . بجاش عکس کمک کردنشو توی خونه تکونی میزارم : http://www.8pic.ir/images/59614663031647947880.jpg http://www.8pic.ir/images/53698791172072184893.jpg شب چهارشنبه سوری از عصر با مارال جونی و بقیه رفتیم خونه ی بابام . خاله جون مارال داشت کم کم سفره ی هفت سین پهن میکرد ، غافل ازینکه امسال باهرسال فرق داره و مارال جونی درکار هست که اینجوری گلهاشو پرپر میکنه : http://www.8pic.ir/images/12896818810957141704.jpg و البته بعد هم با کمال خونسردی و لبخند میشینه کنار همون سفره تا ازش عکس بگیریم: ...
28 اسفند 1392

یازدهم

سلام مارال جونی اولین بار یازدهم بهمن نود و دو تونست تاحد یک شونه برگرده   بعد از اون مدام تلاش میکرد تا بالاخره سوم اسفند تونست بطور کامل برگرده و سر و گردن و پاهاشو بالا نگه داره ، کاری که خیلی از کوچولوهای دیگه دوماه بزرگتر از مارال هستن و تازه انجام میدن (بگو ماشاا...) الان هم که یادگرفته بعد از اینکه کامل برگشت ، بعداز یه مدت که خسته شد به طرف دیگه برمیگرده و یجورایی انگار یه دور کامل میزنه http://www.8pic.ir/images/64808789313970774488.jpg   http://www.8pic.ir/images/07876734274521510498.jpg   غیر از بردنش توی اتاقش و یا گذاشتنش کنار آکواریوم ، جدیدا بازی با عروسکهاش ، مخصوصا همون عروسک آب...
14 اسفند 1392

دهم

سلام مارال جون جدیدا خیلی بیشتر از قبل به اتاقش علاقمند شده ، مخصوصا که پرده ی اتاقش صورتیه !  توی طول روز که آفتاب میفته اتاقش سایه ی صورتی میگیره . شب ها هم که چون نور صورتی تو اتاقش کار کردیم واسش جذاب شده .  الان دیگه یاد گرفتم زمانیکه بهانه میگیره دوجا میتونه آروم و سرگرمش کنه : یکی رو تختش ، یکی هم کنار آکواریوم عکسهای کل اتاقشو کم کم تو پست های بعدی میزارم اما فعلا همین : http://8pic.ir/images/67696280683827502673.jpg پ ن : تبریک مخصوص ما ازینجا به فرانک جان و محمد عزیز برای مادر و پدر شدنشون ...
6 اسفند 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مارال جونم می باشد