سوم
سلام
تقریبا دیگه تو خونمون جاافتادیم و لازم نیست یکساعت دنبال هر وسیله ای بگردم مارال جونم هم به محیط جدید عادت کرده و دیگه با اون تعجب همیشگی به اطراف نگاه نمیکنه
دیروز یه دور کامل تو اتاقش و اسباب بازیاش زدیم تا به یکی از عروسکاش واکنش نشون داد همونو واسش آوردم و همیشه کنارشه ؛ کلی باهاش به زبون خودش حرف میزنه و این فرصتی میده به من که به کارام برسم
جدیدا لحن تعریف و اعتراض رو یاد گرفته وقتی میبریمش بیرون بعد که میاد خونه واسه اونی که تو خونه بوده شروع میکنه یه ریز حرف زدن و به زبون خودش مثلا تعریف میکنه کجا بوده و...
یکبار بغل آقای همسر بود یکم سربه سرش گذاشت تا گریه کرد بعد که گرفتمش بغلم شروع کرد با حالت اعتراض و غرغر و گریه (قاطی پاتی) برای من حرف میزد و از باباش شکایت میکرد هراز گاهیم به باباش نگاه میکرد که مثلا بفهمونه داره از کی شکایت میکنه
تا حالا چندبار امتحان کردم آخه فکرمیکردم شاید یه بار و ناخودآگاه بوده اما دیدم نه کاملا میدونه داره تعریف یا شکایت میکنه .
... تا این دخمل لوس مامانی بزرگ بشه
پ ن :
هفته ی آینده یکشنبه ( بیست و نه دیماه) هفده ربیع الاول برای خدابیامرز مادر بزرگم عید میگیریم .