هفتم
سلام
میخواستم دیگه عکسهای مارال جونی رو نزارم آخه یکی زنگ زد بهم گفت عکسشو تو فیس بوک دیدم و چه نازه و ... ازین حرفا . راستش خیلی بهم برخورد و ناراحت شدم اما بقیه ی دوستام و بعضی اقوام راه دور خودم چه گناهی کردن . بهرحال امیدوارم دیگه ازین خبرا نشه . چون اینجا مینویسم نه برای همه ، برای همین چندتا دوست و فامیلی که هستیم و دوریم که کم کم شاهد بزرگ شدن مارال باشن ( حالا بیا خوبی کن)
بیخیال .
مارال جون دیروز واکسن داشت از دیروز حالش بده ! فعلا هنوز تب داره و قطره استامینوفن میخوره البته به تجویز پزشکش . خیلی ترسیده و مدام داد میزنه و بهانه گیری میکنه
فعلا حال و هوا خوب نیست . بهتربشه دوباره میام .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی